- ایران خانم دلت نگرفت تنهایی ؟ پاشو بریم بیرون
- نمیام
- یعنی دیگه نمی خوای از خونه بیرون بری ؟
- نه . فقط برای تظاهرات میام
- اون دفعه برات عبرت نشد ؟
- چرا برا همین افسردگی گرفتم
گوسفندی پس از یک چرای سیر
در علفزار ، با آهنگ نی چوپان به
خواب خوشی فرو رفته بود که دید
گرگی در حال دریدن اوست با وحشت
از خواب پرید ، چوپان با چاقویی
در دست بالای سرش ایستاده بود!!!! .
اهل و عیال مسافرت بودن و
نگهبان ها مرخصی و حفاظ های
الکترونیکی قصر همه روشن .
داشت استراحت می کرد
که اطاق به شدت لرزید
و نوری همه جا رو روشن کرد
با وحشت گفت کیه ؟
:منتظرم نبودی غاصب دجّال ؟؟ !!!!
معجونی که سیستم را سر پا نگه
می داشت ترکیب غریبی بود از :
نصف لیوان شراب جنون قدرت و سرمستی
سه قاشق خاک آغشته به نفت
نصف لیوان خون رقیق شده در ودکای
روسی و شراب برنج چینی
تمام محله قدرت آباد بوی گند عجیبی می داد
ساکنین اونجا سرهای کوچیک
بدون گوش و دماغ ، چشمای خیلی ریز ،
دهن های خیلی گشادی داشتند
هر کی هم می رفت اونجا این بوی گندو می گرفت