داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

شیر و خر و روباه

 

 

شیر، عرصه رو به حیوانات علف خوار خیلی تنگ کرده بود

و اونا از ترس به حاشیه کم علف اون دشت سرسبز

پناه برده بودن .سالی یه بار هم الاغ را برای مذاکره

میفرستادن پیشش ،ولی خره  که فقط بلد بود خیلی

بلند عرعر کنه بلکه شیرو بترسونه ،با یه نعرۀ شیر

در میرفت .بالاخره بعد از هشت سال ،تازگی ها فرستادن

پی روباه، که با شیره سر و سری داره ، تا بره مذاکره

کنه و مشکلشون رو حل کنه .