داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

مرگ ایران خانم

: چرا سیاه پوشیدی؟

:خبر نداری؟

:از چی؟

:که ایران خانم مرده .

:کی؟

:دیروز

: ولی من دیشب پیشش بودم، حالش خوب بود.

: نگرفتی؟

: چی رو؟

:که ایران خانم از وقتی خفقان گرفته و حرفی

نمی زنه از نظر ما  مرده .

: اگر این طوری حساب کنی همۀ ما مرده ایم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد