داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

اشتباه مرگبار

 

رفته بودم عیادت ایران خانم . نظرش رو راجع

 به طلاقش از "اوس مم رضا" و ازدواج مجددش

 پرسیدم . گفت ننه ، طلاق گرفتنم به زور ، یک اشتباه

بود ولی ازدواج مجددم با این "یارو " اشتباهی مرگبار .

بیچارگی دولت خانم

    -  اوا دولت خانم !!! چرا رنگت پریده؟

        این نامه چیه تو دستت ؟

-  بیچاره شدم ، شهرداری میخواد خونم رو خراب کنه

   می گن افتاده تو اتوبان

-  خب پولشو می گیری

    -   نمیدن  .میگن از اولش خلاف ساختی

خاک بر سرتون

یه جایی از قول ایران خانم نوشته بود

که ایشون در اعتراض به بی عرضگی

اهالی روستای خودش ،پائین محله،

گفته خاک بر سرمون. ایشون این نقل

 قول رو تکذیب کردن و گفتن من گفتم

خاک برسرتون !!!!!! .