داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

داستان های خیلی کوتاه

داستان در چند خط

جام جهان بین

 در میان سر و صدای کر کننده جمعیت ، با فریادهای

گوشخراش ،تیم محبوبش را تشویق می کرد . ناگهان

صدای او در تمام استادیوم پیچید .جمعیت سکوت

کرده بودند و او که تنها مشوق تیمش بود با افتخار

ایستاد ، پرچم کشورش را بالا برد و به طرف مردم

مبهوت تعظیم کرد . تیمش در آخرین ثانیه ها گل

پیروزی را زده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد