مغول : میدونی فرق ما با اینا چیه ؟
مورخ : نه
مغول : ما اومدیم و کندیم و سوختیم و
کشتیم و بردیم و رفتیم، اینا همۀ
این کارا رو کردند ولی ............
مورخ : ولی چی؟
مغول : ولی.... نرفتند .
مورخ : گل گفتی . اینو تو تاریخ می نویسم .
: چرا سیاه پوشیدی؟
:خبر نداری؟
:از چی؟
:که ایران خانم مرده .
:کی؟
:دیروز
: ولی من دیشب پیشش بودم، حالش خوب بود.
: نگرفتی؟
: چی رو؟
:که ایران خانم از وقتی خفقان گرفته و حرفی
نمی زنه از نظر ما مرده .
: اگر این طوری حساب کنی همۀ ما مرده ایم.
ا: میای پایین یا بیارمت پایین
خ:خفه میشی یا بگم بگیرن باندازنت تو طویله
ا:عجب زبون نفهمیه، میگم بسه دیگه بیا پایین
خ:عمرا بیام پایین ، هنوز سیر نشدم،
سوء تفاهم نشه ، این بخشی از مکالمه خفاس
خونخوار که نشسته پشت اسب نجیب و خونشو
میمکه نیست .
: ای وای ریشات کو؟
:باد برد .
:چه بادی؟
:یه باد مخالف که نزدیکه .
:باز سیستم پیش بینی هوای تو کار افتاده .
:آره یادته که سی و چند سال پیش جهت باد رو
چه خوب پیش بینی کردم .
: راسته که می گن باد آورده رو باد می بره.
خبر کوتاه بود . حاج علی .....بازاری سرشناس و رئیس صنف ...
سحرگاه دیروز در بازگشت از مراسم شب تقدیر در تصادف
کامیون کشته شد .
بدهکاران این نزول خور معروف چند شب بود که تصمیم داشتند
تقدیرشان را خودشان بنویسند .