ایران خانم از اول سال رفته به خونه پدریش
توی ده تاریخ قلعه ، چلّه نشسته و به بچه هاش
پیغوم داده تا ناپدریشون مشد علی رو از خونه
بیرون نکنن بر نمی گرده شهر.
دوستان عزیز تمام مطالب قبلی این وبلاگ به آدرس زیر منتقل گردید :
veryshortstories.blogsky.com
ولی داستان های جدید هم در این جا و هم در آدرس فوق منتشر می شود